loading...
داستان

عبدالصمد بازدید : 22 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)
ان بچه بمیرد از روی دل سوز باجن رفت چن هم فکر نمی کرد که او از جن بودن ان خبر داشته باشد دفتند پیش زن جن رسیدند و مرد جن هم فکر کرد حلا که پیر زن پس بی افته از ان جا که پیر زن می دانست به خانه یک جن می رود برای مامای هیچ عکس عملی نشان نداد و مشغول کار خود شد بچه جن سالم به دنیا امد وقتی که
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
داستانهای روز -اس م اس های بروز
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ایا مایلید داستان های خود در سایت ما قرار دهید؟
    ایا مایلید داستان های خود در سایت ما قرار دهید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 1,107