loading...
داستان
عبدالصمد بازدید : 28 سه شنبه 04 مهر 1391 نظرات (1)
این اولین مطلب من است
برچسب ها داستان بستنی.رفتم بستنی بگیرم .به فروشند گفتم یه اب معدنی بده اون هم داد اب باز نکردم پول که نداشتم بدم یهباید جور به بستنیم می رسیدم .گفتم اب نمی خواهم بجاش یه بسکویت پانصدی بده اون هم داد بسکویت هم دادم اب انار گرفتم ،اب انار دادم نوشابه گرفتم، همین جوری ده تا چیز عوض کردم گفتم این نه اون می خواهم اخر سرم یه اب انبه گرفتم دوباره پس داد م بستنی خواستم گرفتم داشتم می رفتم که فروشند گفت پول من هم می دانستم فروشند گیج شد انقدر چیز عوض کردم گفتم به جاش که اب انبه دادم پول ماند من بد سی صد تومان به داد من هم سریع رفتم تا یادش نیامده ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
داستانهای روز -اس م اس های بروز
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
    • نویسندگان
  • عبدالصمد
  • محمدی
    • آرشیو
  • شنبه 29 مهر 1391
  • پنجشنبه 13 مهر 1391
  • چهارشنبه 12 مهر 1391
  • جمعه 07 مهر 1391
  • چهارشنبه 05 مهر 1391
  • سه شنبه 04 مهر 1391
    • نظرسنجی
    ایا مایلید داستان های خود در سایت ما قرار دهید؟
    ایا مایلید داستان های خود در سایت ما قرار دهید؟
    پیوندهای روزانه
  • داستان (9)
    • آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 1,088

    • صفحه اصلی تالار گفتمان ثبت نام ورود آرشیو تماس با ما
    نیرو گرفته : رزبلاگ