دخترك، «پسر برتر از دخترآمد پدید»
پسر جمله را گفت و چیزی ندید
نگو دخترک با یکی دسته بیل
سر آن پسر را شکسته جمیل
بگفتا:«جوابت نباشد جز این
نگویی دگر جمله ای این چنین
!وگرنه سر و کار تو با من است
که دختر جماعت به این دشمن است.»
پسر اندکی هوشیاری بیافت
سرش چون انار رسیده شکافت
پسر گفتش:«ای دختر محترم
که گفته که من از شما بهترم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
که دختر جماعت به کل برتر است
ز جن تا پری از همه سر تر است
پسر سخت بیجا کند،مرگ بید
که برتر ز دختر بیاید پدید!»
پس آن ضربه خیلی نشد نابه جا
که یک مغز معیوب شد جابه جا
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
ایا مایلید داستان های خود در سایت ما قرار دهید؟
ایا مایلید داستان های خود در سایت ما قرار دهید؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت